8 اردیبهشت 1389 / 13 جمادی الاولی 1431 / 28 آوریل 2010

شهيد علي اكبر شيرودي از خلبانان ماهر و متعهد هوانيروز ارتش جمهوري اسلامي ايران بود. شهيد شيرودي پس از پيروزي انقلاب اسلامي، با مزدوران بيگانه و منافقين در غرب ايران مقابله كرد و در پاك‏سازي اين منطقه از عناصر آشوب‏گر وابسته به بيگانگان، نقش بسزايي داشت. با شروع جنگ تحميلي عراق عليه ايران، سروان شيرودي به صف رزمندگان پيوست و بارها مواضع دشمن بعثي را در سخت‏ترين شرايط، هدف حملات هوايي قرار داد. شهيد شيرودي در يكي از اين عمليات‏ها، پس از انجام موفقيت‏آميز مأموريت خود، به آرزوي ديرينه‏اش يعني شهادت در راه خدا رسيد. او علاوه بر كارداني در زمينه‏هاي نظامي، فردي خود ساخته و با اخلاص بود.
پس از قتل عام زائران خانه خدا توسط رژيم آل سعود در نهم مرداد 1366 و وقوع حادثه جمعه خونين مكه، روابط ايران با اين كشور به پايين‏ترين حد خود رسيد و تعداد ديپلمات‏هاي ايراني در عربستان سعودي به حداقل رسيد در حالي كه اعضاي سفارت سعودي در ايران نيز، از مدت‏ها قبل، تهران را ترك كرده بودند. تا اينكه سرانجام روابط سياسي دو طرف كاملاً قطع شد و حتي در اعزام زائران بيت اللَّه الحرام و حرم شريف نبوي نيز براي چندين سال، وقفه‏اي پديد آمد. اقدام دولت عربستان سعودي براي قطع رابطه با ايران، در راستاي همسويي سياست اين رژيم با اربابان آمريكايي خود و به منظور انحراف اذهان مسلمانان جهان از سياست مخالفت حضور حجاج ايراني خانه خدا در مراسم حج سال 1367 تفسير شد.
احسان طبري در سال 1295 ش در ساري به دنيا آمد. او دروس جديد و قديم را فرا گرفت و در خلال تحصيل در دانشكده حقوق، به فراگرفتن علوم ادبي و عربي پرداخت و با فلسفه و علوم عقلي آشنا شد. در سنين جواني به ماركسيسم گرويد و در سال 1316 همراه با 52 نفر به زندان رضاشاه افتاد و تا زمان تبعيد رضاخان، در زندان باقي ماند. طبري سپس در فعاليت‏هاي حزب توده مشاركت كرد و پس از ترور نافرجام شاه در 1327 و اعلام غيرقانوني بودن حزب توده، به اعدام محكوم شد. وي پس از اين واقعه ناگزير به مسكو رفت و پس از اتمام تحصيلات در آكادمي اين شهر، به مقام استادي دست يافت. احسان طبري پس از نه سال اقامت در شوروي، به آلمان شرقي عزيمت كرد و دوره آكادميك علوم اجتماعي را گذراند و پس از اخذ مقام علمي، سال‏ها در آن كشور به تدريس پرداخت. او با زبان‏هاي عربي، پهلوي، روسي، آلماني، انگليسي، فرانسوي، تركي آذري و تركي اسلامبولي آشنايي داشت و تخصصش در زمينه تاريخ فلسفه و ادبيات بود. طبري در سال 1357، همزمان با اوج‏گيري قيام مردم و انقلاب اسلامي پس از سي سال دوري به ايران آمد و فعاليت‏هاي سياسي خود را با بازگشايي حزب توده از سر گرفت. در سال 1362 ش پس از كشف توطئه‏هاي متعدد اين حزب عليه نظام اسلامي، فعاليت آن، مغاير مصالح جمهوري اسلامي شناخته شد و احسان طبري به اتفاق كادر رهبري حزب، دستگير و زنداني گرديد. احسان طبري در زندان به اشتباهات خود و حزب اعتراف كرد و كتاب "كژ راهه" (چاپ 1366) را در اين زمينه نوشت. او همچنين مشغول نگارش كتاب "آورندگان انديشه خطا" حاوي كنكاشي در انديشه‏هاي احمد كسروي، صادق هدايت و سيدحسن تقي‏زاده بود كه با مرگ وي ناتمام ماند. شكنجه و اميد، فرهاد چهارم، ترانه خواب‏گونه و سفر جاده و... از ديگر آثار اوست. احسان طبري در هنگام مرگ در هشتم ارديبهشت 1368 ش، 73 سال داشت. وي از بزرگ‏ترين نظريه‏پردازان ماركسيسم در ايران و جهان به شمار مي‏رفت. احسان طبري از حافظه و استعداد شگرفي برخوردار بود و در زمينه شعر كلاسيك و نو و داستان و رمان و تحقيقات فلسفي و بررسي‏هاي لغوي و فرهنگ عاميانه و مسائل سياسي و اجتماعي، اطلاعات عميقي داشت.
روز شهادت حضرت فاطمه‏ي زهرا(سلام الله عليها) مورد اختلاف مورخين است و يكي از اين موارد، سيزدهم جمادي الثاني مي‏باشد. فاطمه (سلام الله عليها) پس از پدر بزرگوار خود، روز به روز بدنش رو به ضعف و سستي مي‏گراييد. پيوسته سوخته دل و اشك ريزان بود و در فراق پدر مي‏گريست. پس از به خلافت نشستن ابوبكر، خواستند تا از امام علي(علیه السلام) براي ابوبكر بيعت بگيرند كه در اين مسير حضرت زهرا(سلام الله عليها) مخالفت كرده و به آتش كشيده شدن در خانه‏ي آن حضرت و وقايع بعدي انجاميد. حضرت زهرا(سلام الله عليها) پس از رحلت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) از مردم آزار بسيار ديد. به خانه‏اش هجوم برده و كودكش را سقط كردند. در اثر ضرباتي كه به آن حضرت وارد شد، حضرت زهرا(سلام الله عليها) اين نور چشم پيامبر و پاره‏ي تن رسول خدا، پس از تحمل روزها بيماري، به پدر بزرگوار خود، ملحق گشت. به وصيت آن حضرت، محل دفن وي مخفي مي‏باشد. گرچه اقوالي در اين باره است، از جمله اين كه شيخ صدوق مرقد مُنوّر آن بانو را خانه‏ي آن حضرت مي‏داند كه اكنون جزء مسجد مي‏باشد. اين قول را ديگران نيز تاييد كرده‏اند.
ابراهيم فرزند مالك اشتر نَخَعي، هنگام قيام مختار بن ابوعبيده‏ي ثقَفي براي خونخواهي امام حسين(علیه السلام) با او بود و در سال 67 ق به سرداري لشكر منصوب گرديد. ابراهيم از طرف مختار، مأمور تصرف موصل شد و سپاه شام را كه از طرف خليفه‏ي اموي آمده بودند شكست داد. او عبيداللَّه بن زياد، حاكم كوفه در زمان واقعه‏ي كربلا را به قتل رساند و تعدادي از كُشَندگان امام حسين(علیه السلام) و ياران او را از دَمِ تيغ گذراند. ابراهيم بن مالك با دستگيري و قتل مختار توسط مُصعَب بن زُبَير، به مُصعَب پيوست و به دولت ابن زُبَير خدمت كرد. سرانجام، هنگامي كه عبدالملك بن مروان، خليفه‏ي اموي، لشكري براي نبرد با سپاه ابن زبير به عراق فرستاد، ابراهيم بن مالك در اين جنگ كشته شد.
ميرزا فضل علي ايرواني، تفسير، كلام و رياضيات را در تبريز فرا گرفت و سپس به حوزه‏ي علميه‏ي نجف اشرف رفت. او پس از طي مراحل عالي در نجف به درجه‏ي اجتهاد نايل آمد. صفا، در زمان انقلاب مشروطه در ايران، به آزادي‏خواهان پيوست و در اين راه، مورد آزار و شكنجه‏ي حُكّام وقت قرار گرفت. ايرواني، علاوه بر دارا بودن مراتب علمي، در سرودن شعر نيز ذوق و قريحه‏اي كم نظير داشت و اشعاري از وي به دو زبان فارسي و عربي، موجود است. كتب حَدائِقُ العارفين، سَفرنامه‏ي اروپا، كليد دانش و مِصباحُ الهُدي از آثار ميرزا فضل علي ايرواني به شمار مي‏روند.
بنيتو موسوليني ديكتاتور پيشين ايتاليا در 20 ژوئيه 1883م در خانواده فقيري در شمال ايتاليا متولد شد. وي پس از پايان تحصيلات دانشگاهي، به روزنامه‏نگاري روي آورد. موسوليني در 23 مارس سال 1919م با استفاده از شورش‏ها و هرج و مرج موجود در ايتاليا، حزب فاشيست را به وجود آورد و رهبري آن را بر عهده گرفت. با پيروزي اين حزب در انتخابات سال 1922م، موسوليني با جلب رضايت پادشاه ايتاليا، به نخست وزيري رسيد و با شدت عمل، كشور را از وجود مخالفان خود پاك نمود. وي در اندك زماني، ايتاليا را زير سلطه حزب فاشيست درآورد و هم‏زمان در دوران حكومتش فعاليت‏هاي عمراني فراواني انجام داد. با روي كار آمدن هيتلر در آلمان، موسوليني به او نزديك شد به طوري كه در طي سال‏هاي 1936 الي 1939م نيروها و تجهيزات ايتاليا همراه با نيروهاي آلمان در جنگ‏هاي داخلي اسپانيا به نفع سلطنت طلبان فعاليت مي‏كردند. موسوليني براي استحكام موقعيت ايتاليا در درياي مديترانه و تسلط بر درياي آدرياتيك، در سال 1939م به آلباني حمله برد و با وجود مقاومت شديد مردم آن، اين كشور را تسخير نمود. با آغاز جنگ جهاني دوم در سال 1939م موسوليني رسماً حمايت خود را از هيتلر اعلام كرد و سال بعد نيز آشكارا، ارتش ايتاليا را وارد صحنه‏هاي جنگ نمود. وي پس از يك رشته پيروزي‏ها و شكست‏ها و اشغال ايتاليا، در 25 ژوئيه 1943م، از طرف پادشاه، بر كنار شد و از آن پس، سياست ايتاليا، عليه آلمان ادامه يافت. موسوليني پس از بركناري، در نقطه‏اي در يك‏صد كيلومتري رم زنداني شده بود اما با كمك خلبانان ورزيده آلماني در 12 سپتامبر 1943م آزاد شد. موسوليني پس از آن به مونيخ انتقال يافت و پس از ملاقات با هيتلر، براي تشكيل يك حكومت جمهوري طرفدار آلمان در شمال ايتاليا به ميلان بازگشت. عمر حكومت جمهوري موسوليني هم بيش از پانزده ماه به طول نينجاميد و موسوليني به دنبال پيشروي نيروهاي متفقين به شمال ايتاليا، متواري شد. در نهايت، بنيتو موسوليني در حين فرار در لباس سربازان آلماني، در 28 آوريل 1945م توسط يك گروه از پارتيزان‏هاي مخالف، شناسايى و دستگير گرديد و پس از يك محاكمه كوتاه، در 62 سالگي اعدام شد. به همراه موسوليني، كلارا پتاچي، معشوقه وي نيز حضور داشت كه علي‏رغم توانايى براي فرار، از بنيتو جدا نشد. موسوليني در حالي در سال 1935م به اين زن كه همسر يكي از افسران جوان ارتش ايتاليا بود، دلبسته شد كه خود داراي همسر و پنج فرزند بود. افشاي رابطه نامشروع او با يك زن، به حيثيت و موقعيت سياسي موسوليني لطمه شديدي وارد ساخت. پس از تيرباران موسوليني و كلارا پتاچي، جنازه‏هاي آن دو را به صورت وارونه در ملأ عام به نمايش گذاشتند.
پس از شدت يافتن درگيري‏ها و خشونت‏هاي داخلي ميان گروه‏هاي چپ و راست و نظاميان در دومينيكن، در 28 آوريل 1965م نيروهاي امريكايى در دومينيكن پياده شده و اين كشور را به بهانه حمايت از اتباع خويش اشغال نمودند. اما در مدت زماني كوتاه، 1500 تفنگدار امريكايى به چهل هزار نفر افزايش يافتند و با حمايت 37 رزمناو، دومينيكن را محاصره كردند. جانسون، رئيس‏جمهور امريكا، با نقض صريح منشور سازمان كشورهاي امريكايى كه مداخله مستقيم و غيرمستقيم به هر دليل در امور داخلي يا خارجي هر يك از كشورهاي عضو را ممنوع كرده بود، تفنگ‏داران دريايي و لشكر 82 هوابُرد خود را روانه اين كشور امريكاي مركزي كرده بود. نيروهاي نظامي امريكا سرانجام با تشكيل دولتي متشكل از انقلابيون و عوامل طرفدار امريكا، مجبور به خروج از دومينيكن شدند.
پس از خروج استعمارگران فرانسوي از ويتنام و انعقاد معاهده ژنو در 20 ژوئيه 1954م، به منظور تقسيم ويتنام به دو قسمت شمالي و جنوبي، اغتشاش و هرج و مرج در اين كشور ايجاد شد. از اين رو امريكا به بهانه اجراي مفاد عهدنامه ژنو، نيروهاي خود را وارد ويتنام ساخت. ادامه اين روند باعث شعله‏ور شدن آتش جنگ امريكا و ويتنام شمالي گرديد و تلفات سنگيني به دو طرف وارد شد. طولاني شدن جنگ، هزينه‏هاي سرسام‏آور اين لشكركشي بي‏نتيجه و گسترش اعتراضات مردم، سردمداران امريكا را وادار ساخت تا براي پايان جنگ فكري بكنند. با روي كار آمدن ريچارد نيكسون، تلاش‏ها براي پايان دادن به دخالت نظامي امريكا ابعاد وسيعي يافت و در نهايت در 28 آوريل 1975م، وي دستور عقب‏نشيني كامل نيروهاي امريكايي از ويتنام را صادر كرد. به دنبال خروج نيروهاي امريكايي، دولت ويتنام جنوبي سقوط كرد و ويتنام شمالي و جنوبي، كشور واحدي تشكيل دادند. در طي جنگ امريكا عليه ويتنام كه بيش از ده سال به طول انجاميد، بيش از سه ميليون ويتنامي و پنجاه هزار امريكايي كشته و چندين برابر آن، مجروح شدند. با خروج نيروهاي نظامي امريكا از ويتنام، اولين شكست امريكا از كشوري كوچك شكل گرفت و حيثيت بين‏المللي ايالات متحده امريكا در جهان را لكه‏دار ساخت.